خلاصه گزارش عملکرد لژیون ویلیام وایت ( درمان سیگار )
لژیون کمک راهنما مسافر محسن
با دستورجلسه : از فرمانبرداری تا فرماندهی
یک مصرفکننده ، زندانی روان و افکار خودش میباشد ،اگر انسان بخواهد برای آن فرماندهی که ازدستداده است کاری کند لازم است یک سری کارهایی انجام دهد.یکی راه و دیگر راهنما.............
استاد در ابتدا فرمودند فرمان به معنی دستور یا یک مطلبی که باید اجرا شود و فرمانبردار کسی است که باید آن دستور را به مرحلهی اجرا و عمل درآورد.
در مورد انسان فرماندهی از دو جهت معنی پیدا میکند ، یکی در صور پنهان و یکی در صور آشکار.کسی که مصرفکننده مواد مخدر و یا سیگار باشد، فرماندهی جسمش دست خود او نمیباشد و جسم شخص دست آنتی ایکس مصرفی خودش هست و همهی ما این تجربه را کسب کردهایم.
اما در مورد فرماندهی ،نفس و یا خواستههای نفس که انسان بتواند نفس خودش را در اختیار و کنترل بگیرد.
انسان وقتی میتواند خواستههای نفس را کنترل کند که به آگاهی و دانش رسیده باشد و بهطورکلی یک مصرفکننده مواد و یا سیگار تحت تأثیر نیروهای مخرب قرار دارد و یا زندانی افکار و اندیشهی خودش میباشد،مثل پرندهای که در قفس نگهداری میشود و دامنهی اختیارش کاهش پیدا میکند و اجازه آزادی از او گرفتهشده است.
یک مصرفکننده هم زندانی روان و افکار خودش میباشد ،اگر انسان بخواهد برای آن فرماندهی که ازدستداده است کاری کند لازم است یک سری کارهایی انجام دهد.یکی راه و دیگر راهنما.
یعنی با گرفتن آموزش میتوانیم از این تاریکی بیرون بیاییم و در نظر داشته باشیم که به تنهائی نمیتوانیم از این تاریکی نجات پیدا کنیم ، و حتماً نیاز به راهنما داریم و راهنما کسی است که قبلاً این مسیر را طی کرده است و از فرمانبرداری شروع و حالا به فرماندهی رسیده است.
یک مسافر نباید در مورد راهنمای خودش قضاوت کند و باید مطیع فرمانهای او باشد چون قبلاً خودش در این تاریکی بوده است و ما باید فرمانهای او را اجرا کنیم.
باید بدانیم که ما طی یکشب این فرماندهی را از دست ندادهایم و باید سعی و تلاش کنیم که بهصورت پلهای و ذرهذره فرماندهی ازدستداده را دوباره به دست بگیریم و در هنگام اجرای فرمانها مواظب باشیم ، حسهای منفی را بشناسیم و مواظب باشیم این حسها به سمت ما نیاید مثل حس ناامیدی و ......... چون خود ناامیدی درحرکت درمان ما حکم تسلیم نیروهای بازدارنده را دارد.
در کنگره ، فرماندهی باید بر مبنای عدالت و عشق و محبت باشد چون پیام ما پیام محبت میباشد.
در ادامه استاد فرمودند
سلام بر حسین، مردی که از قلبها وارد میشود و نسخه میپیچد وقتی این اتصال و پیوند محبت برقرار شد میتوانیم آموزشها را به شخص انتقال داد.
استاد در پایان جلسه را به مشارکت گذاشتند
مسافر میثم : من تا قبل از ورودم به کنگره فرمانبردار خوبی نبودم و همیشه با خودم فکر میکردم که عقل خودم رشد و به تکامل رسیدهام و هر کاری که بخواهم میتوانم انجام بدهم ، ولی خدا را شاکرم که کنگره کمک خیلی بزرگی به من کرد تا بتوانم یک فرمانبردار خوبی باشم.
مسافر سعید : کسی که وارد کنگره میشود و به رهایی میرسد باید از نیکوتین هم رها شود و بهقولمعروف سر خودش را با سر راهنما عوض کند ، اگر امروز شیطان به من دستور داد و گفت برو امروز سیگار مصرف کن و عقل به ما فرمان داد که سفر خودت را با کشیدن یک نخ سیگار خراب نکن ، بهسختی قبول میکنی اگر کسی فرماندهی را مجانی به دست بیاورد،مطمئن باشید که به نقطهی آشوب میرسد.
مسافر مسعود : به نظر من انسان در فرمانبرداری مشکل دارد و تمام اینها قبل از ورودم به کنگره از روی غرور و منیت بود چون فرماندهی من دست نیروهای منفی بود ولی وقتی وارد کنگره شدم به من گفتند که همهچیز را پشت درب کنگره بگذارم و داخل کنگره شوم. و خدا را شاکرم که در کنگره توانستم هم در مسیر زندگی و هم درراه کنگره فرمانبردار خوبی باشم.
عکاس : مسافر اصغر
تایپ و ویرایش : مسافر مصطفی
لژیون کمک راهنما مسافر علیرضا
لژیون کمک راهنما مسافر منصور
لژیون کمک راهنما مسافر محمد
لژیون کمک راهنما مسافر علی
لزیون کمک راهنما مسافر سعید
لزیون کمک راهنما مسافر رضا
لژیون کمک راهنما مسافر علی